گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تاریخ تمدن - عصر ناپلئون
فصل دوم
IV ـ چشمپوشی: 4 ـ 5 اوت 1789


گورنر موریس1 در 31 ژوئیه 1789 از فرانسه چنین نوشت: «این کشور در زمان حاضر چنان دستخوش هرج ومرج شده که در آستانة سقوط و اضمحلال قرار گرفته است.»

1. 1752-1816، سیاستمدار امریکایی. در تدوین قانون اساسی سهیم بود. در 1789 به عنوان وابستة بازرگانی به پاریس رفت؛ در 1792 سفیر امریکا در فرانسه شد و تا 1794 در این سمت انجام وظیفه کرد. در دفترچة خاطرات روزانة خود حوادث عمده و مهم انقلاب فرانسه را ثبت کرده است. ـ م.

بازرگانانی که بازار را تحت نظارت داشتند از کمبود غلات با افزودن به نرخ آن سود می بردند؛ کرجیهایی که به شهرها غذا می بردند ضمن راه مورد حمله قرار می گرفتند و غارت می شدند؛ بی نظمی و ناامنی امر حمل ونقل را مختل ساخته بود. پاریس پراز افراد جنایتکار شده بود. روستاها چنان گرفتار دزدان غارتگر بودند که در چندین ایالت، کشاورزان در نتیجة «رعب عظیم» و بر اثر بیمی که از این گروههای یاغی داشتند خود را مسلح کردند؛ ظرف شش ماه، چهارصدهزار قبضه تفنگ به دست شهروندان وحشتزده افتاد. هنگامی که «رعب عظیم» فرونشست، کشاورزان درصدد برآمدند که سلاحهای خود را علیه تحصیلداران مالیاتی، انحصارطلبان، و خاوندهای فئودال به کار برند. آنها با تفنگ، دوشاخه، و داس به قصرها حمله می کردند، و خواستار دیدن اسناد و قباله هایی می شدند که، بنابه گفتة بعضیها، حقوق و مطالبات نجبا را تصدیق و تأیید می کرد؛ اگر آنها خود خاوندها را می دیدند، آنها را می سوزاندند؛ اگر با مقاومت روبرو می شدند، قصر را آتش می زدند؛ در چندین مورد مالک را در محل به قتل رساندند. این جریان که در ماه ژوئیة 1789 آغاز شد گسترش یافت تا آنکه به همة نقاط فرانسه سرایت کرد. در بعضی جاها، شورشیان پلاکاردهایی حمل می کردند دایر براینکه شاه در بخشهایشان به آنها اختیارات کامل اعطا کرده است. غالباً خرابیهایی که صورت می گرفت براساس هیچ اصل و ضابطه ای نبود، بلکه تنها خشم و انتقام بود که آنان را به این اعمال برمی انگیخت، آن هم بدون تشخیص و به صورتی درهم؛ مثلاً کشاورزانی که روی زمینهای صومعة مورباک کار می کردند کتابخانة آن را سوزاندند؛ ظروف و پارچه های آن را به غارت بردند؛ بشکه های شراب را باز کردند: آنچه توانستند از آن نوشیدند، و باقی را در فاضلاب ریختند. در هشت بخش، اهالی به صومعه ها حمله بردند؛ اسناد مالکیت را با خود بردند؛ و به راهبان حالی کردند که روحانیون از این پس تابع مردمند. برطبق گزارشی که به مجلس ملی تقدیم شد، در فرانش ـ کنته «قریب چهل قصر و بنای اشرافی غارت یا سوخته شده است؛ در لانگر سه قصر از پنج قصر؛ در دوفینه بیست وهفت قصر؛ و در بخش وینوا اموال همة صومعه ها به غارت رفته یا طعمة حریق شده است. عدة بیشماری از خاوندان یا بورژواهای متمول به قتل رسیده اند.» کارمندانی که درصدد جلوگیری از آشوبهای کشاورزان برآمده بودند از کار برکنار می شدند؛ سرهای بعضی از آنها را از تن قطع کردند. اشراف خانه های خود را ترک می کردند و به نقاط دیگر پناه می بردند، ولی تقریباً همه جا با همان «هرج ومرج خلق الساعه» مواجه می شدند. موج دیگری از مهاجرت آغاز شده بود.
در شب 4 اوت 1789، نماینده ای به مجلس در ورسای گزارش داد که «از نامه های ارسالی از ایالتها چنین برمی آید که هرگونه مالی دستخوش جنایت آمیزترین تعرضهاست؛ در همه جا قصرها را می سوزانند؛ صومعه ها را خراب می کنند؛ و مزارع را به باد غارت

می دهند. مالیاتها و حقوق فئودالی از بین رفته است؛ قوانین اجرا نمی شود و رؤسای ادارات فاقد قدرت و اختیارند.» آن عده از نجبا که باقی مانده بودند دریافتند که انقلابی که امیدوار بودند محدود به پاریس باشد ـ و با دادن امتیازهای مختصری به انقلابیون بتوان آنها را آرام کرد ـ در این هنگام جنبة ملی به خود گرفته است و دیگر عوارض فئودالی را نمی توان اخذ کرد. ویکنت دونوآی پیشنهاد کرد که «همة بدهیهای فئودالی قابل خرید باشد یا به نحو مناسبی ارزشیابی شود ... هر نوع بیگاری خاوندی، سرفداری و هرگونه بندگی، بدون اینکه از طرف رعیت غرامتی پرداخته شود منسوخ گردد»؛ و چون معافیتهای طبقاتی از بین رفته است «مالیات باید توسط همة افراد در کشور به تناسب عایدی آنها پرداخت شود.»
نوآی مردی تهیدست بود و این اقدامات را می توانست کاملاً تحمل کند؛ و عجیبتر آنکه دوگ د/ گیون، که جزء توانگرترین بارونها بود، نیز با این پیشنهاد موافقت کرد و به اعتراف تکان دهنده ای پرداخت و گفت: «مردم سرانجام درصدد برآمده اند که یوغی را که قرنها بر گردن آنها سنگینی می کرده است براندازند؛ و باید اعتراف کنیم که اگرچه این شورش را محکوم می نماییم، ولی عذر و دلیل آن را باید در زجر و آزاری جستجو کنیم که مردم قربانی آن بودند.» این اعتراف باعث شد که نجبای آزادیخواه به هیجان آیند و با ذوق و شوق به حمایت مردم برخیزند؛ آنگاه یکی یکی پیش آمدند و از امتیازهای خود چشم پوشیدند؛ و پس از ساعتها مباحثات پرشوری که محور اصلی آن تسلیم در برابر خواستهای طبقة سوم بود، در ساعت دو صبح 5 اوت، مجلس آزادی کشاورزان را اعلام داشت. بعداً پاره ای عبارتهای احتیاط آمیز را به آن افزودند، که کشاورزان را ملزم می ساخت که به اقساط متناوب، مبلغی برای بازخرید بعضی از دیون و عوارض بپردازند؛ ولی مقاومت در برابر این پرداختها اجرای آن را غیرعملی ساخت، و زمینة پایان واقعی روش فئودالی را فراهم آورد. برای اینکه این تصمیمات قوت قانونی داشته باشد، بر طبق مادة شانزدهم، امضای پادشاه بر پای ورقة «چشمپوشی عظیم» لازم بود، که تا بدان وسیلة او را «برقرار سازندة آزادی فرانسه» اعلام کند.
موج انساندوستی به اندازة کافی ادامه یافت و موجب تنظیم یک سند تاریخی دیگر شد، و آن عبارت از اعلامیة حقوق بشر و شهروندان بود (27 اوت 1789). این اعلامیه را لافایت که هنوز تحت تأثیر «اعلامیة استقلال» و بیلة حقوق پاره ای از ایالات امریکا قرار داشت، پیشنهاد کرد. نجبای جوانتر مجلس ممکن بود که فکر تساوی را بپذیرند، زیرا از امتیازات موروثی که پسر ارشد از آن بهره مند می شد ناراضی بودند؛ و بعضی، مانند میرابو، بدون دلیل به زندان افکنده شده بودند. نمایندگان بورژوا از اینکه همه چیز جامعه در انحصار اشرافیت است، و هم از تسلط آنها به مناصب و مقامات لشکری و کشوری خشمگین بودند، تقریباً همة نمایندگان مطالب روسو را در بارة ارادة ملت خوانده بودند، و عقیدة این

فیلسوف را قبول داشتند که بر طبق قانون طبیعی، هر فردی باید از حقوق اساسی بهره مند شود. بنابراین، مقاومت زیادی در مورد نوشتن مقدمه ای بر قانون اساسی جدید اعمال نشد؛ و این مقدمه عبارت از اعلامیه ای بود که ظاهراً موجب تکمیل انقلاب می شد. در بعضی از مواد آن، آثار تکرار دیده می شود:
مادة 1. افراد بشر آزاد متولد شده اند و همیشه هم آزاد خواهند بود و در حقوق با یکدیگر مساویند. ...
مادة 2. منظور از اجتماعات سیاسی صیانت حقوق طبیعی و غیرقابل انتقال افراد جامعه می باشد. این حقوق عبارتند از آزادی، مالکیت، امنیت، و مقاومت در برابر ستم. ...
مادة 4. آزادی عبارت است از قدرت داشتن بر اعمالی که مستلزم زیان دیگران نباشد؛ از این رو اعمال حقوق طبیعی هر فرد حدودی ندارد مگر آنهایی که برای سایر اعضای جامعه برخورداری از همان حقوق را غیرممکن کند. این حدود باید صرفاً به وسیلة قانون تعیین شود.
مادة 6. قانون مظهر ارادة عموم است. تمام افراد حق دارند که مستقیماً یا به واسطة نماینده در وضع آن شرکت کنند ... قانون باید بدون استثنا و تبعیض چه در سیاست و چه در صیانت، برای کلیه افراد یکسان باشد. و چون تمام مردم مملکت در برابر قانون مساویند هر کس ممکن است بر طبق قابلیت خود دارای هر مقام و شغلی شود و هیچ امتیازی جز تقوا و لیاقت نخواهد داشت.
مادة 7. هیچ کس را نمی توان متهم، دستگیر، یا زندانی کرد مگر به موجب نص صریح قانون، و بنا بر ترتیبی که قانون معین کرده است. ...
مادة 9. از آنجا که همة افراد، تا زمانی که جرمشان به اثبات نرسیده، بیگناه به شمار می آیند، پس اگر بازداشت کسی لازم آید باید از اعمال هر نوع سختگیری در بارة او به وسیلة قانون جلوگیری شود.
مادة 10. عقاید مردم، حتی عقیدة مذهبی، آزاد است، مگر اینکه عقاید مزبور باعث اختلال نظاماتی بشود که قانون مقرر داشته است.
مادة 11. آزادی فکر و عقیده یکی از حقوق گرانبهای بشری است. پس هر کس مجاز است که آزادانه هرچه بخواهد بگوید و بنویسد و چاپ کند مگر اینکه از آزادی سوء استفاده بکند که در این صورت، به نحوی که قانون معین کرده است مسئول خواهد بود.
مادة 17. از آنجا که مالکیت یک حق مورد احترام و مقدس است، هیچ کس را نمی توان از آن محروم کرد مگر آنکه ضرورت عمومی صریحاً مقتضی آن باشد و قانون ضرورت مزبور را به ثبوت رساند. در این صورت هم باز باید قبلاً خسارت مالک عادلانه جبران شود.
حتی در این تأکید اصول دموکراتیک، نقایصی باقی ماند. موافقت شده بود که بردگی در مستعمرات فرانسه در دریای کارائیب همچنان ادامه داشته باشد، تا اینکه کنوانسیون آن را در سال 1794 لغو کرد. قانون اساسی جدید حق رأی و همچنین حق انتخاب شدن به مقامات دولتی را به کسانی داد که بتوانند حداقل مالیاتی را که تصریح شده بود بپردازند. هنرپیشگان، پروتستانها، و یهودیان هنوز از حقوق مدنی بی بهره بودند. لویی شانزدهم از موافقت با

اعلامیه امتناع کرد، به این دلیل که موجب ناراحتی و هرج ومرج بیشتری خواهد شد. بنابراین، بر ملت فرانسه بود که موافقت او را بزور به دست آرد.